در مورخه 1391/03/15 سفری به روستا داشتم جای دوستان خالی خیلی خوش گذشت یاد ایام گذشته کردیم متاسفانه چیزی که مرا آزرد نبودن راه آسفالته بود خیلی ناراحت شدم بعد از سالها هنوز آسفالت نشده است امیدوارم مسئولین محترم لطفی به حال مردم روستای بزوجیق و روستاهای همجوار داشته باشند سری به مدرسه ابتدایی قدیمی زدم متاثر شدم چون آثاری از این مدرسه نمونده بود.
جوانان و نوجوانان روستا در زمستان به جای اسکی روی برف از پلاستیک و تشت پلاستیکی ، سینی استفاده میکردند یادم میاد هر کدوم یک پلاستیکی بر میداشتیم و به بالای کوه (هاچادره) میرفتیم و توی تشت یا سینی می نشستیم سورتمه تا پای کوه میآمدیم یادش به خیر چه قدر خوش میگذروندیم بعضی موقع بالای اهک لیک ) میرفتیم و از انجا به سمت پایین میومدیم خیلی لذت داشت یا بعضی مواقع وقتی تالاب روستا یخ میبست روی یخ تالاب اسکی روی یخ بازی میکردیم یکی می نشست روی یخ و دونفر او را میکشیدیم بعضی مواقع چند نفر جمع میشدیم و سگها را با خودمون به صحرا میبردیم و خرگوش یا گرگ دنبال میکردیم من در طول سالهای تحصیل در روستا ندیدم به خاطر بارش شدید برف مدارس تعطیل باشه .
نزدیک عید نوروز برای چیدن گل نوروزی به صد دره میرفتیم و گل می چیدیم در داخل روستا بازی به نام شکستن تخم مرغ بازی میکردیم یا با پول بازی میکردیم .
آخرین چهارشنبه سال شب دم غروب آفتاب همه به بالای پشت بامها میرفتیم و آتش روشن میکردیم در پشت بام یک عدد پیاز را کل اعضای خانواده هر کدوم یه گاز میزدیم و به بیابان پرت میکردیم.
شب اول عید به بالای پشت بام میرفتنم و هر کدوم یک چادر برای خود برمیداشتنم و چادر را از باجه به داخل خونه همسایه ها می انداختیم تا برایمان سکه یا شکولات یا تخم مرغ یا جوراب هر کس به توان خودش چیزی میبست و ما خوشحال بالا میکشیدیم .
استاد شهریار گفته::
آی نه گوزل قایدا دی شال ساللماخ.......بی شالینا جورابلیغی باغلاماغ ((( بی -- یعنی داماد))
نظرات شما عزیزان:
:: برچسبها:
تفریح ,
بزوجیق ,
جوانان,
,