بزوجیق
روستای بزوجیق از توابع شهرستان هشترود استان آذربایجان شرقی

تبریک نوروز سال 1396 ولادت حضرت علی (ع) ((( روز پدر ))) تبریک عید نوروز سال 1394 بازیهای زمستانی در روستای بزوجیق ختنه کردن پسرها شب یلدا موذن روستا دکترشاطرزاده مجلس ترحیم معدن شوراکت در گذشته از دو نفر به نیکی یاد می شد شکسته بند آشپز روستای بزوجیق عاشق علی کلاس قرآن اولین معلم ، بیماری خروسک ، دکتر تیموری صابر پاشائی اسامی بزرگانی که به رحمت خدا رفته اند تفریح جوانان روستای بزوجیق نمایی دور از روستای بزوجیق روستای بزوجیق


نمایی دور از روستای بزوجیق

نمایی دور از روستای بزوجیق



:: برچسب‌ها: بزوجیق , روستای بزوجیق, عکس روستای بزوجیق,

نویسنده : یوسف تاریخ : پنج شنبه 14 آذر 1398

روستای بزوجیق

 

هشترود

شهرستان هشترود یکی از شهرستان‌های استان آذربایجان شرقی است. مرکز این شهرستان شهر هشترود است. این شهر در جنوب شرقی شهر تبریز واقع شده و 120 کیلومتر با آن فاصله دارد. شغل بیشتر ساکنین در گذشه نه چندان دور کشاورزی بوده ولی در سال های اخیر به دلیل مهاجرت بسیار زیاد به شهر های تبریز و تهران رونق گذشته در این شهر وجود ندارد.

 

روستای بزوجیق

روستای بزوجیق یکی از روستاهای شهرستان هشترود است که از شمال با روستای دربند از جنوب با روستای  کتله کمر از غرب با روستای ایده لو و از شرق با روستای قزللو هم مرز است .

درآمد مردم روستای بزوجیق از کشاورزی است وبیشتر به کاشت گندم جو و نخود مشغول میباشند در اوایل مردم گندم را با دست درو میکردند و زحمات زیادی متحمل می شدند ولی در حال حاضر توسط کمباین درو میکنند .

 

مردم این روستا بدلیل نبود امکانات از روستا مهاجرت کرده اند در روستای بزوجیق تالاب قوریگل و کت گولی برای توریست محل مناسبی است ولی نبود امکانات باعث شده که هیچ بازدید کننده ای به این تالابها مراجعه نکند.

 

درزمانهای گذشته مردم این روستا از اب چشمه برای اب شرب استفاده میکردند ولی در حال حاضر از آب لوله کشی استفاده میکنند.

 

روستا ی بزوجیق قبلا سه رشته چشمه داشت به اسمهای (نو ـ  بیوک بلاغ ـ  شیرین بلاغ ) مردم بیشتر از اب بیوک بلاغ برای آب شرب استفاده میکردند.

 

اسامی زمین های کشاورزی روستا در حدی که من میدونم ( دره نین اوتایی /  گل قاباغی / احکلیک / کت دره سی / هاچادره داغی / هاچادره / بوب بو دره سی / بلبل دوزی  /  یاریم دره /  یاریم دره دوزی / اجی بلاغ /  صد دره /  داش دیود /  سید یری / یوخاری گن دره / کول دره / باش بلاغ / کتله کمر قاباغی / قوری گول / چوبان بولاغی / کنج اباد دوزی / جاده / اوزان دره سی /  قاخوددخ / تر تران دره سی / قره قوش یوواسی / قبیر ساندخ دالی / شور دره / کریم بازاری / چای / دربند چایی / اکبر دوزی / دو بوینی / قطر داشی / دام دالی / )

 



:: برچسب‌ها: هشترود , آذربایجان شرقی, بزوجیق , روستای بزوجیق,

نویسنده : یوسف تاریخ : پنج شنبه 14 آذر 1398

شهدای دفاع مقدس روستای بزوجیق

جملاتی در مقام شهدا

 این وعدة خداست که حق الناس را نمی بخشد! خون شهدا حق الناس است، نمی دانم با این حق الناس بزرگی که به گردن ماست، چه خواهیم کرد؟!

 کاش گناهان ما هم مثل گناهان شهدا (ترک نماز شب و دیر شدن نماز اول وقت) بود!

 سلام بر آنهایی که از نفس افتادند تا ما از نفس نیفتیم، قامت راست کردند تا ما قامت خم نکنیم، به خاک افتادند تا ما به خاک نیفتیم سلام بر آنهایی که رفتند تا بمانند و نماندند تا بمیرند. سلام بر شهدا!

((کاری از جواد اسدی))



:: برچسب‌ها: شهدای روستای بزوجیق ،بزوجیق، روستای بزوجیق,

نویسنده : یوسف تاریخ : یک شنبه 9 مهر 1396

تسلیت واژه ی کوچکی است برای بازماندگان این عزیزان سفر کرده

 من که با هر بند انگشت  تو در دستان خود 

ذکر میگویم پدر،تسبیح میخواهم چکار…؟؟؟

من نبودم و تو بودی ،
بود شدم و تو تمام بودنت را به پایم ریختی ،
حالا سالهاست که با بودنت زندگی می کنم ،
هر روز، هر لحظه، هر آن و دم به دم هستی .
...
ببخش که گاهی آنقدر هستی که نمی بینمت ،
ببخش تمام نادانیها و نفهمی ها و کج فهمی هایم را،
اعتراض ها و درشتیهایم را ، و هر آنچه را که آزارت داد .
دستانت را می بوسم و پیشانیت را ،
که چراغ راه زندگیم بودی و هستی و خواهی بود ،
خاک پایت هستم تا هست و نیست هست .
به حرمت شرافتت می ایستم و تعظیم می کنم .

 

به پاس اولین بوسه ای که پدرم به رسم مهر در اولین ساعات تولد به گونه ام زد و من نفهمیدم:

 

و به یاد سوزنده ترین بوسه ی اخر که من به رسم وداع به صورتش زدم و او نفهمید:

 

یادش را گرامی میدارم.

نثار روح همه ی پدرانی که دیگر بین ما نیستند فاتحه ای قرائت کنیم

امسال پدرانی را از دست دادیم  خداوند در رحمت برویشان بگوشاید.

(((کریم داداشی ، رحمان اسدی ، علی نصیری)))

 



:: برچسب‌ها: پدر ،,

نویسنده : یوسف تاریخ : جمعه 8 ارديبهشت 1396

تبریک نوروز سال 1396

خدای رحمان نوید میلاد سال نو را بر دوش نسیم بهاری گذاشت تا این امانت سبز را به رسم آغاز به خالق

سپارد.حلول سال نو و تولد دوباره طبیعت، عید فرخنده و کهن نوروز باستانی را که یادگار نیاکان و پیام‌آور

دوستی،عشق و محبت، با لطافت گیاه و خرمی طبیعت، و تحول به مراحل نیکوتر و برتر است.

((((حلول سال نو و تولد دوباره طبیعت، عید فرخنده و کهن نوروز باستانی را  به تمامی همشهریان عزیز در جای جای ایران اسلامی تبریک و تهنت میگویم.))))



:: برچسب‌ها: تبریک نوروز سال 1396,

نویسنده : یوسف تاریخ : دو شنبه 30 اسفند 1395

ولادت حضرت علی (ع) ((( روز پدر )))

علي اي هماي رحمت تو چه آيتي خدا را

که به ماسوا فکندي همه سايه‌ي هما را

دل اگر خداشناسي همه در رخ علي بين

به علي شناختم به خدا قسم خدا را

به خدا که در دو عالم اثر از فنا نماند

چو علي گرفته باشد سر چشمه‌ي بقا را

مگر اي سحاب رحمت تو بباري ارنه دوزخ

به شرار قهر سوزد همه جان ماسوا را

برو اي گداي مسکين در خانه‌ي علي زن

که نگين پادشاهي دهد از کرم گدا را

بجز از علي که گويد به پسر که قاتل من

چو اسير تست اکنون به اسير کن مدارا

بجز از علي که آرد پسري ابوالعجائب

که علم کند به عالم شهداي کربلا را

چو به دوست عهد بندد ز ميان پاکبازان

چو علي که ميتواند که بسر برد وفا را

نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت

متحيرم چه نامم شه ملک لافتي را

بدو چشم خون فشانم هله اي نسيم رحمت

که ز کوي او غباري به من آر توتيا را

به اميد آن که شايد برسد به خاک پايت

چه پيامها سپردم همه سوز دل صبا را

چو تويي قضاي گردان به دعاي مستمندان

که ز جان ما بگردان ره آفت قضا را

چه زنم چوناي هردم ز نواي شوق او دم

که لسان غيب خوشتر بنوازد اين نوا را

همه شب در اين اميدم که نسيم صبحگاهي

به پيام آشنائي بنوازد و آشنا را

ز نواي مرغ يا حق بشنو که در دل شب

غم دل به دوست گفتن چه خوشست شهريارا

ﻫﻴﺴﺴﺴﺴﺴﺴﺲ!!!!!!
ﻳﻮﺍﺵ ﺗﺮﺧﻮﺷﺤﺎﻟﻲ ﻛﻨﻴﺪ!!!!!!!!!!!
ﺷﺎﻳﺪﻛﺴﻲ ﭘﺪﺭ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ… ﺍﻳﻨﻘﺪﺭ ﺍﻳﻦ ﻃﻼی ﺑﺎ ﺍﺭﺯﺵ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺭﺥ ﻧﻜﺸﻴﺪ ...
ﻗﺪﺭﺵ ﺭﺍ ﺑﺪﺍﻧﻴﺪ .. ﺍﺯﻛﻨﺎﺭﺵ ﺑﻮﺩﻥ ﻟﺬﺕ ﺑﺒﺮﻳﺪ، ﺩﺳﺘﺎﻧﺶ ﺭﺍ ﺑﺒﻮﺳﻴﺪ، ﺳﺎﻋﺘﻬﺎ ﻧﮕﺎﻫﺶ ﻛﻨﻴﺪ ، ﭘﺪﺭﻫﺪﻳﻪ ﻧﻤﻴﺨﻮﺍﻫﺪ...ﭘﺪﺭﺧﻮﺩﺵ ﻫﺪﻳﻪ ﺍﺳﺖ، ﺍﺯﺩﺳﺘﺶ ﻧﺪﻫﻴﺪ, ﺑﺮﺍﻳﺶ ﻭﻗﺖ ﺑﮕﺬﺍﺭﻳﺪ. ﻧﮕﻴﺪ ﺑﺎﺑــﺎ ﮔﻴﺮ ﻧﺪﻩ؛ ﻣﻦ ﺑﺰﺭﮒ ﺷﺪﻡ , ﻧﻪ!!!!! ﺗﻮ ﺑﺮﺍی ﺍﻭ ﻫﻤﺎﻥ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﻛﻮﭼﻮﻟﻮﻳﻲ .... ﻣﻮﺍﻇﺐ ﺑﺎﺵ ﺍﻭ ﻓﺮﺷﺘﻪ ﺗﻮﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺯﻣﻴﻦ ﺁﻣﺪﻩ... ﺗﺎ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺣﻤﺎﻳﺖ ﻛﻨﺪ... ﻣﻮﺍﻇﺐ ﺑﺎﺵ ﺩﻝ ﻓﺮﺷﺘﻪ ﺭﺍ ﻧﺸﻜﻨﻲ... ﻓﻘﻂ ﻳﻚ ﻛﻢ ﻳﻮﺍﺷﺘﺮ!!! ﺷﺎﻳﺪ ﻛﺴﻲ ﺩﻟﺶ ﺑﺮﺍی ﭘﺪﺭﺵ ﺗﻨﮓ ﺷﺪﻩ ......

                                                                  روح پدران آسمانی شــاد



:: برچسب‌ها: روز پدر, ولادت حضرت علی (ع), پدران آسمانی, ,

نویسنده : یوسف تاریخ : پنج شنبه 2 ارديبهشت 1395

نووروز گولی نوروز 1395

بزرگترين نشانه بهار درروستای بزوجیق گل نوروز است . گلي كه در زبان فارسي با نام زنبق شناخته مي شود. زنبق وحشي كه يادآور آمدن فصل بارش باران هاي مدام و رعد وبرق و قوس وقزح است . هركسي كه اين گل را براي نخستين بار به ميان مردم مي آورد از آنان هديه دريافت مي كرد. او با اين عمل خود پيك بهار عنوان مي يافت . بیشتر مردم  این گل را لای ورقهای کتاب قرآن میگذاشتند تا برای سال بعد بماند.

شهریار حیدربابایه سلام دا دئیر:

بایرام یئلی چارداخلاری ییخاندا

نوروز گولی قار چیچه یی چیخاندا

آغ بولوت لار کوینه ک لرین سیخاندا

بیزدن ده بیر ممکن اولسا یاد ائله

آچیلمیان اوره کلری شاد ائله

نوروز گولی

نوروز گولی

نوروز گولی

نوروز گولی




نویسنده : یوسف تاریخ : 29 اسفند 1394

تبریک عید نوروز سال 1395

یا مقلب القلوب و الابصار یا مدبرالیل و النهار


یا محول الحول و الاحوال حول حالنا الی احسن الحال

حلول سال نو و بهار پرطراوت را که نشانه قدرت لایزال الهی و تجدید حیات طبیعت


می‌باشد را به تمامی عزیزان تبریک و تهنیت عرض کرده و سالی سرشار از برکت


و معنویت را از درگاه خداوند متعال و سبحان برای شما عزیزان مسئلت دارم.

 

 




نویسنده : یوسف تاریخ : 29 اسفند 1394

داستان بسیار زیبا و آموزنده مادر نابینا

تقدیم به همه مادران

مادر من فقط یک چشم داشت . من از اون متنفر بودم … اون همیشه مایه خجالت من بود

اون برای امرار معاش خانواده برای معلم ها و بچه مدرسه ای ها غذا می پخت

یک روز اومده بود  دم در مدرسه که به من سلام کنه و منو با خود به خونه ببره

خیلی خجالت کشیدم . آخه اون چطور تونست این کار رو بامن بکنه ؟

 به روی خودم نیاوردم ، فقط با تنفر بهش یه نگاه کردم وفورا   از اونجا دور شدم

روز بعد یکی از همکلاسی ها منو مسخره کرد و گفت  هووو .. مامان تو فقط یک چشم داره

فقط دلم میخواست یک جوری خودم رو گم و گور کنم .  کاش زمین دهن وا میکرد و منو ..کاش مادرم  یه جوری گم و گور میشد…

روز بعد بهش گفتم اگه واقعا میخوای منو شاد و خوشحال کنی چرا نمی میری ؟

 اون هیچ جوابی نداد....

حتی یک لحظه هم راجع به حرفی که زدم فکر نکردم ، چون خیلی عصبانی بودم .

احساسات اون برای من هیچ اهمیتی نداشت

دلم میخواست از اون خونه برم و دیگه هیچ کاری با اون نداشته باشم

سخت درس خوندم و موفق شدم برای ادامه تحصیل به سنگاپور برم

اونجا ازدواج کردم ، واسه خودم خونه خریدم ، زن و بچه و زندگی…

از زندگی ، بچه ها و آسایشی که داشتم خوشحال بودم

تا اینکه یه روز مادرم اومد به دیدن من

اون سالها منو ندیده بود و همینطور نوه ها شو

وقتی ایستاده بود دم در  بچه ها به اون خندیدند و من سرش داد کشیدم که چرا خودش رو دعوت کرده که بیاد اینجا  ، اونم  بی خبر

 سرش داد زدم  “: چطور جرات کردی بیای به خونه من و بجه ها رو بترسونی؟!”  گم شو از اینجا! همین حالا

اون به آرامی جواب داد : ” اوه   خیلی معذرت میخوام مثل اینکه آدرس رو عوضی اومدم ” و بعد فورا رفت واز نظر  ناپدید شد .
یک روز یک دعوت نامه اومد در خونه من درسنگاپور برای شرکت درجشن تجدید دیدار دانش آموزان مدرسه

ولی من به همسرم به دروغ گفتم که به یک سفر کاری میرم .

بعد از مراسم ، رفتم به اون کلبه قدیمی خودمون ؛ البته فقط از روی کنجکاوی .

همسایه ها گفتن که اون مرده

ولی من حتی یک قطره اشک هم نریختم

اونا یک نامه به من دادند که اون ازشون خواسته بود که به من بدن

ای عزیزترین پسر من ، من همیشه به فکر تو بوده ام ، منو ببخش که به خونت تو سنگاپور   اومدم و بچه ها تو ترسوندم ،

خیلی خوشحال شدم وقتی شنیدم داری میآی اینجا

ولی من ممکنه که نتونم از جام بلند شم که بیام تورو ببینم

وقتی داشتی بزرگ میشدی از اینکه دائم باعث خجالت تو شدم خیلی متاسفم

آخه میدونی … وقتی تو خیلی کوچیک بودی تو یه تصادف یک چشمت رو از دست دادی

به عنوان یک مادر نمی تونستم تحمل کنم و ببینم که تو داری بزرگ میشی با یک چشم

بنابراین چشم خودم رو دادم به تو

برای من اقتخار بود که پسرم میتونست با اون چشم  به جای من دنیای جدید رو بطور کامل ببینه

با همه عشق و علاقه من به تو...




نویسنده : یوسف تاریخ : 2 اسفند 1394

شاخسی واخسی


فیلم عزاداری شاخسی واخسی را از لینک زیر دانلود کنید


http://www.uplooder.net/files/1be9167801080da3a3087697c9bf68e9/shahksey-00.wmv.html
 




نویسنده : یوسف تاریخ : 2 آبان 1394

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 7 صفحه بعد



تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به بزوجیق مي باشد.